طی دو هفته اخیر حملات نظامی و توپ باران مناطق مرزی و روستاهای اطراف آن درکردستان عراق ادامه داشته و علاوه بر تلفات جانی و مالی طرفین دعوا، بسیاری از مردم عادی و روستا نشین جان و مالشان را از دست داده یا زخمی شده و در بهترین حالت متواری شده اند. تا حال نیز هیچیک از مقامات رسمی در کردستان عراق نتوانسته یا نخواسته اند اقدامات بازدارنده جدی به عمل آورند. آنسوتر، در سوریه اعتراض مدنی مردم شهرهای مختلف به دولت این کشور، هر روز ابعاد تازه تری پیدا می کند. در حالی عقب نشینی های تاکتیکی بشار اسد برای کاهش موج اعتراضات اثر بخش نبوده است، شعار و خواست مردم سوریه، معطوف به فروپاشی دولت و ایجاد دولتی منتخب است. دولت سوریه به علت سیاستهای بنیادگرایانه خود، حوزه سیاسی را خالی از مردان و زنان قدرتمند و مردمدوست کرده است. اینک بشار اسد به غیر از نظامیان نیروی دیگری را در کنار خود باقی نگذاشته است تا با اتکا به عمل و شخصیت آنها برنامه اصلاحات سیاسی دنبال شود. گو اینکه به نظر می رسد برنامه اصلاحات تنها در غیاب دولت کنونی میسر خواهد شد. آیا بین این رویدادها با آنچه در مرزهای کردستان ایران و عراق می گذرد و در خبرها آثار زیانبار آنرا مشاهده کرده یا شنیده ایم، رابطه ای وجود دارد؟ باید در نظر داشت که امکان فروپاشی دولت فعلی سوریه، هر روز افزایش می یابد.سرکوب شدید مردم توسط نیروهای نظامی وامنیتی نیز در حال حاضر نتیجه ای ندارد. نسیم بهارعربی در سوریه وزیدن گرفته و خبر از خزان نظام توتالیتری حاکم بر این کشور می دهد. آیا حامیان این نظام در داخل سوریه و در سطح منطقه می توانند جلوی این روند را بگیرند؟ با توجه به رفتار رژیم حاکم بر سوریه در ایجاد نظامی توتالیتر با نقض مستمر حقوق اکثریت مردم سوریه، سرکوب شدید جریانات منتقد و برقراری رژیم تک حزبی و نظامیگری؛ راه را برای ایجاد آشتی ملی با چنین سیستمی بسته است. حامیان داخلی دولت فعلی سوریه در غیاب عدم مشروعیت قانونی آن و تنها به طمع بهره مندی از منابع مالی از آن دفاع می کنند. این رفتار عمومی نظامهای توتالیتر است که حامیان خود را از میان مزدوران برمی گزینند. حمایت این طیف نیز اعتبار موقت و ابزاری دارد. حامیان منطقه ای رژیم سوریه نیز در این شرایط نمی توانند نقش موثری در حفظ آن بازی کنند. آنها می توانند قدری روند را کند کنند یا ازعوامل داخلی زیر نفوذ خود بخواهند تا با دولت مماشات کنند. ولی فراتر از این نخواهد رفت. با توجه به این مسئله می توان گفت که حمله نظامی به حدود مرزی کردستان عراق، ممکن است با هدف حمایت ضمنی از دولت سوریه صورت گرفته باشد. در این صورت، بازدارندگی حمله به مناطق مرزی کردستان عراق بر حفظ رژیم فعلی سوریه چه تاثیری خواهد داشت؟ روشن است که هر اندازه بحران نظامی در منطقه شعله ور باشد، در نحوه تصمیم گیری کنش گران موثر بین المللی تاثیر می گذارد. اگر در ابتدا کشورهایی چون آمریکا در قبال تحولات سوریه حاضر به اعلام موضع خود نبودند، به همین علت بود. ترس از شیوع بنیادگرایی دینی در نتیجه تغییر رژیم سوریه ترسی غیر واقعی است که میخواهند به آن دامن زنند تا عوامل بین الملی و قدرتهای موثر خارجی نتوانند از حرکت مردم سوریه دفاع کنند. با توجه به دامنه تغییرات ناشی از جنبش "بهار عرب" به جرات می توان گفت نقش بنیادگرایی دینی در این تحولات بسیار اندک بوده و در حوزه سیاسی نیز اثری نداشته است. در مورد سوریه نیز باید به حمایت سی ساله این کشور از جریانات تندروی مذهبی و همگامی با آنها در منطقه اشاره داشت. بنابراین، تصور اینکه در شرایط بعد از فروپاشی دولت فعلی، یک دولت بنیادگرای دیگر از نوع حزب بعث در این کشور شکل بگیرد قابل بحث نیست. از سوی دیگر، با شروع مذاکرات رسمی در سازمان ملل پیرامون به رسمیت شناختن دولت مستقل فلسطینی، شان وجود دولت هایی چون حزب بعث سوریه و بشار اسد خودبخود منتفی می شود و بکارگیری سیاستهای جنگ طلبانه در منطقه کارکرد خود را از دست می دهند. این فرصتی را فراهم می کند تا مردم سوریه با ترکیب متنوع مسلمان و غیر مسلمان خود در کسوت شهروندانی با حقوق مساوی دمی بیاسایند و زندگیی کنند. هرازگاهی شرایط جنگی در مناطق مرزی کردستان عراق- در دامنه های قندیل- برقرار می شود. این امر علاوه بر اینکه عدم امنیت را برای روستاهای کردنشین مرزی به خطر می اندازد، به طبیعت حیوانی و سبز منطقه نیز آسیب وارد می کند. ضمن اینکه در شهرهای مرزی چون اشنویه، پیرانشهرو سردشت حضور نیرو و تجهیزات جنگی نا متعارف، اقتصاد منطقه را با رکود مواجه می کند موجب آسیب های اجتماعی دیگری نیز می شود. افزایش میزان تصادفات رانندگی از آن جمله است. زیرا استفاده از ماشینهای سبک و تیزرو نظامی برای تردد سریع در منطقه، با برهم زدن تعادل ترافیکی در خارج از شهرها یا در داخل آن، منشا تصادفاتی می شوند که آسیب آن به مردم غیرنظامی بر می گردد. احزاب سیاسی کرد سالهاست که اقدامات نظامی را از برنامه سیاسی خود حذف کرده اند. پژاک هم که طرف مقابل در حملات اخیر بوده است، رسما اعلام داشته که قریب به یک سال است نیروهای آن حزب اقدام نظامی انجام نداده اند. عملیات نظامی در کردستان عراق نیز تاثیر آنچنانی در حفظ رژیم سوریه ندارد. دراین بین تنها می توان گفت که تصمیم برای این اقدامات از ناحیه مقامات نظامی است کف سیاست و حکومت را هدایت می کنند. آثار آن علاوه بر مواردی که قبلا اشاره شد ایجاد بی اعتمادی دوباره و تعمیق آن میان مردم کرد و دیگر ایرانیان به طور کلی است. طبیعی است که بازگشت کشته شدگان این حوادث به مناطق محل سکونتشان، ذهنیت های ناخوشایند و نادرست اوایل انقلاب را در باره کردها دوباره تداعی می کند. اکنون نیز وقتی در سفرهای تفریحی یا کاری به برخی از نقاط کشور سفر می کنم، به محض شنیدن اینکه از کردستان آمده ام، تصور خشونت های آنچنانی در ذهن آنها نقش می بندد. هنوز این ذهنیت ها ترمیم نشده اند در حالیکه بحرانهای جنگی مجدد، بار آنرا افزون و بی اعتمادی را دوچندان می کند. رژیم سوریه در حال فروپاشی است، اگر قبلا تصور آن بود که کردها در خیزش کنونی نقش چندانی ندارند اخبار روزهای اخیر نشان از آن دارد که مناطق کردنشین هم در این جریان وارد شده و خواهان فروپاشی رژیم حاکم اند. در نظامی که درهر یک ساعت یک نفر ناپدید می شود و رعب و وحشت دوران حکومت نظامیان در شیلی را به یاد می آورد، تلاش برای حفظ آنرا بی اثر می نماید.